سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به فرزند خود حسن ( ع ) فرمود : ] پسرکم چهار چیز از من بیاد دار ، و چهار دیگر به خاطر سپار که چند که بدان کار کنى از کرده خود زیان نبرى : گرانمایه‏ترین بى‏نیازى خرد است ، و بزرگترین درویشى بیخردى است و ترسناکترین تنهایى خودپسندى است و گرامیترین حسب خوى نیکوست . پسرکم از دوستى نادان بپرهیز ، چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند ، و از دوستى بخیل بپرهیز ، چه او آنچه را سخت بدان نیازمندى از تو دریغ دارد ، و از دوستى تبهکار بپرهیز که به اندک بهایت بفروشد ، و از دوستى دروغگو بپرهیز که او سراب را ماند ، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نمایاند . [نهج البلاغه]
به دنیای افکار من خوش آمدید
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 85827
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
به دنیای افکار من خوش آمدید
مریم بوقی
بوق زیاد می زنم

........... لوگوی خودم ...........
به دنیای افکار من خوش آمدید
........ پیوندهای روزانه........
پاسخگو [76]
********۴ تا بوق*********** [142]
[آرشیو(2)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
عشقولانه[13] . طنز[5] . متفرقه[4] . بوقی[3] . نوشته ها و اشعار سایرین .
............. بایگانی.............
زمستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
شکوفه یاس
***به اسبفروشان خوش آدید***
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
زینب خانوم
عمو امیر
حرف هایی که بردل ماند
دانلود نرم افزار

......... لوگوی دوستان من .........















............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • بوق

  • نویسنده : مریم بوقی:: 86/11/6:: 12:12 عصر
    بوق را باید زد
    پشت هر خط و چراغی
    بوق را باید زد
    توی هر جشن عروسی و عزایی
    بعد فوتبال
    چه به برد و چه به باخت
    بوق را باید زد
    من اگر بوق نزنم
    تو اگر بوق نزنی
    چه کسی بوق زند؟
    پس بیایید به شب
    نصفه شب یا دم صبح
    بوق بوقی بکنیم
    بوق بوق بوق بوق بوق


    نظرات شما ()

  • امشب تا خود صبح

  • نویسنده : مریم بوقی:: 85/10/9:: 3:37 عصر

    می خوام یه ماشین بسازم روی سرش یه بوق باشه

    من باشم و یه دکمه و یه بوق جانانه باشه

    می خوام یه بوقی بزنم شاید یکم عقب بری

    می خوام یه بوقی بزنم که دیگه سر راه نیایی

    امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم

    برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم

    می خوام برات از خونمون یه بوق خوشکل بیارم

    می خوام شبا برای تو یه بوق کامیون بخرم

    می خوام یه وردی بخونم همیشه بوق بوق بکنی

    از تو خونه تا خیابون هی بوق و هی بوق بکنی

    امشب می خوام برای بوق یه فال حافظ بگیرم

    اگر که خوب در نیومد به احترامش بمیرم

    امشب می خوام روی ماشین یه بوق کامیون بذارم

    اگر صداش در نیومد یه بوق دیگه بذارم

    امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم

    برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم

     می خوام تو رو قسم بدم به جون هر مدل بوقه

    به جون هر چی کامیون با اون بوقای باحاله

    یه موقعی فکر نکنی گوشم برات تنگ نمیشه

    فکر نکنی اگه بری صدای بوق کم نمیشه

    امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم

    برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم


    نظرات شما ()

  • بوق

  • نویسنده : مریم بوقی:: 85/10/2:: 2:22 عصر

    دوباره گوش هوای بوق کامیون کرده

    نگو این گوش دوری بوقتو باور کرده

    دل من خسته از این سکوت و بی بوقی ها

    همه ی دلخوشی هام با رفتن بوق مردن

    حالا من یه آرزو دارم تو سینه

    که دوباره چشم من بوقو ببینه

    حالا من یه آرزو دارم تو سینه

    که دوباره بوق بیاد پیشم بشینه:o)

    بووووووووووووووووووووووق:o)

    بووووووووووووووووووووووووووق:o)

    بوووووووووووووووووووووووووووووق:o)


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ