برادرانِ راستین به دست آر و بر شمارشان بیفزای که به هنگام آسایش، ساز و برگ اند و به هنگام سختی، سپر . [امام علی علیه السلام]
به دنیای افکار من خوش آمدید
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 86892
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 5
........... درباره خودم ...........
به دنیای افکار من خوش آمدید
مریم بوقی
بوق زیاد می زنم

........... لوگوی خودم ...........
به دنیای افکار من خوش آمدید
........ پیوندهای روزانه........
پاسخگو [76]
********۴ تا بوق*********** [142]
[آرشیو(2)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
عشقولانه[13] . طنز[5] . متفرقه[4] . بوقی[3] . نوشته ها و اشعار سایرین .
............. بایگانی.............
زمستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
پاییز 1385

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
شکوفه یاس
***به اسبفروشان خوش آدید***
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
زینب خانوم
عمو امیر
حرف هایی که بردل ماند
دانلود نرم افزار

......... لوگوی دوستان من .........















............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • آسمانها آبی

  • نویسنده : مریم بوقی:: 85/11/23:: 11:38 صبح

    آسمانها آبی

    چشم ها باران زا

    و نگاهی پی الوان خدا

    و تو را می بینم

    پیرهن پاره و پر خاک به تن

    به در خانه ی من

    همچو موشی ساکت

    توی هم گم شده ای

    خواب هستی ْآیا

    یا که بیدارستی؟

    تو مرا می بینی

    پس چرا باز دو چشمت بسته است؟

    تو مرا می بینی؟

    تو که هر گاه مرا می دیدی

    شاد می خندیدی

    چشمهایت باز است

    تو چرا غمگینی؟

    چشم هایم بارید

    دزدکی رد شدم و

    توی خانه رفتم

    تو چرا چون پسر همسایه

    پیش چشمت آمد

    غیرتی وار تو فریاد زدی

    واق واق واق واق واق

    او به دیدار پدر می آمد

    زهله اش را بردی


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ