آهای بزبز قندی
چرا همش می خندی؟
آهای طعنه زده شاخ تو به شاخه ی گردو
منم آدم با فکر
تویی بزبز خوشکل
آهای صاحب شیر و پشم و پوست و گوشت و دنبه
دلت یاسه پراحساسه آی بزبز نازم
تا اون روزی که شیر بدی برات علف میارم
برات یونجه میارم
تویی کباب و ماستم
اگه شیر توی کاسم نذاری خدانگهدار
خدانگهدار
می خوام یه ماشین بسازم روی سرش یه بوق باشه
من باشم و یه دکمه و یه بوق جانانه باشه
می خوام یه بوقی بزنم شاید یکم عقب بری
می خوام یه بوقی بزنم که دیگه سر راه نیایی
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم
برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم
می خوام برات از خونمون یه بوق خوشکل بیارم
می خوام شبا برای تو یه بوق کامیون بخرم
می خوام یه وردی بخونم همیشه بوق بوق بکنی
از تو خونه تا خیابون هی بوق و هی بوق بکنی
امشب می خوام برای بوق یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامش بمیرم
امشب می خوام روی ماشین یه بوق کامیون بذارم
اگر صداش در نیومد یه بوق دیگه بذارم
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم
برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر مدل بوقه
به جون هر چی کامیون با اون بوقای باحاله
یه موقعی فکر نکنی گوشم برات تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری صدای بوق کم نمیشه
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات بوق بزنم
برای خوشحال شدنت هی بوق و هی بوق بزنم
خوش به حال اونایی که دلشون از سنگه
هیچ وقت دلشون نمی شکنه
می شه غرور آدما هم از سنگ باشه؟
من دلم تنگ می شه
تو دلت سنگ میشه
نذار این تنگ بلور
بشکنه با این غرورو
دوباره گوش هوای بوق کامیون کرده
نگو این گوش دوری بوقتو باور کرده
دل من خسته از این سکوت و بی بوقی ها
همه ی دلخوشی هام با رفتن بوق مردن
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من بوقو ببینه
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره بوق بیاد پیشم بشینه
بووووووووووووووووووووووق
بووووووووووووووووووووووووووق
بوووووووووووووووووووووووووووووق